جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ساخت و پاخت
(تُ)۱- (اِمر.) قرار پنهانی، زد و بند پنهانی.۲- (عا.) گاوبندی.
س
معین
ساخلو
(لُ) (اِ.) پادگان، گروهی سرباز که در یک مکان ساکن شوند و به محافظت آن...
س
معین
ساخت و ساز
(تُ) (اِمص.) آمادگی، کار ساختگی.
س
معین
ساخط
(خِ) (اِفا.) خشمگین.
س
معین
ساخت
۱ - (مص مر.) ساختن، صنعت.۲- (اِ مص.) آمادگی.۳- (اِ.) ساز، سامان.۴- ساز...
س
معین
ساخره
(خِ رِ یا رَ) (اِفا.)۱- مؤنث ساخر.۲- کشتی باد موافق یافته: ج. سواخر.
س
معین
ساخارین
(اِ.) گرد بسیار سفید و شیرینی است که در آب به دشواری و در الکل به خوب...
س
معین
ساخر
(خِ) (اِفا.) سخره کننده، مسخره کننده.
س
معین
ساحل نشین
(~. نِ) (ص فا.) آن که کنار آب زندگی میکند (اعم از دریا، دریاچه، رودخ...
س
معین
ساختگی کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) تهیة لوازم و وسایل.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها