جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سرسپرده
(~. س پُ دِ) (ص مف.) تسلیم شده، فرمانبردار.
س
معین
سرشکوان
(س رِ) (اِمر.) پردهای که در شب زفاف پیش عروس آویزند.
س
معین
سرشکن کردن
(~. ش کَ. کَ دَ) (مص م.) (عا.) تقسیم کردن.
س
معین
سرشکن
(~. ش کَ) (ص فا.) (عا.) تقسیم وجه یا جنسی میان گروهی.
س
معین
سرمقاله
(~. مَ لِ) (اِمر.) مقالة مهمی که در اولین ستون اولین صفحة روزنامه یا ...
س
معین
سرلاد
(سَ) (اِمر.) = سرلاد: ردة فوقانی دیوار، سر دیوار؛ مق. بنلاد. دیوار.
س
معین
سرمشق
(سَ. مَ) (اِمر.)۱- خطی که استاد محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از رو...
س
معین
سرقفلی
(سَ قُ) (اِمر.) حق پیشه و کسب با سرقفلی واگذار میشود و اجارهای هم ت...
س
معین
سرمش
(س مِ) (اِ.) زردالوی خشک.
س
معین
سرقت
(س قَ) (مص م.) دزدی، دزدی کردن.
«
‹
64
65
66
67
68
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها