جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سرناد
(س رِ) (اِ.) نوعی ترانه و آواز عاشقانه که هنگام شب در بیرون خانة محب...
س
معین
سرم دست
(س رَ. دَ) (ص مر.) کسی که از کار کردن زیاد دستهایش پینه بسته باشد.
س
معین
سرنا
(سُ) (اِ.) = سورنا. سرنای. سورنای: نوعی ساز بادی. ؛~را از سر گشادش زد...
س
معین
سرم
(س رَ) (اِ.) تسمه، دوال.
س
معین
سرمه
(سُ مَ یا مِ) (اِ.) گرد نرم شدة سولفور آهن یا نقره که برای سیاه کردن م...
س
معین
سرلوحه
(~. لَ حَ یا حِ) (اِمر.)۱- عنوان.۲- اصل، اساس.
س
معین
سرمنزل
(~. مَ زِ) (اِمر.) جای فرود آمدن مسافر یا کاروان در میان راه، منزل، ...
س
معین
سرلشکر
(سَ. لَ کَ) (اِمر.) فرمانده لشکر، بالاتر از سرتیپ.
س
معین
سرپیچیدن
(~. دَ) (مص ل.) سرپیچی کردن.
س
معین
سرودی
(سُ) (ص نسب.) سرودگوی.
«
‹
67
68
69
70
71
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها