جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سرکش
(سَ. کَ یا کِ) (ص فا.) عاصی، یاغی.
س
معین
سرگره
(~. گِ رِ) (اِمر.) گره یا دانهای که بر سر تسبیح ببندند.
س
معین
سرکرده
(~. کَ دِ) (اِمر.) رییس، سردسته.
س
معین
سرگرمی
(~. گَ) (اِ.) آن چه موجب مشغولیت و تفریح باشد.
س
معین
سرکردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) (عا.)۱- مدارا کردن، با کسی ساختن.۲- شروع کر دن.
س
معین
سرگرم
(~. گَ) (ص مر.) مشغول.
س
معین
سرکتاب
(سَ. کِ) (اِمر.) (عا.) فال از روی کتاب.
س
معین
سرگردان
(~. گَ) (ص مر.)سرگشته، آواره.
س
معین
سرکار
(سَ) (اِمر.)۱- کلمهای که به عنوان احترام به اشخاص گویند: سرکار آقا، س...
س
معین
سرگرد
(~. گُ) (اِمر.) افسری که درجه اش بالاتر از سروان و پایین تر از سرهنگ د...
«
‹
73
74
75
76
77
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها