جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سفالت
(سَ لَ) ۱- (مص ل.) حقیر شدن.۲- (اِمص.) حقارت.
س
معین
سفرا
(سُ فَ) (اِ.)جِ سفیر؛ رسولان، ایلچیان.
س
معین
سفال
(سَ) ۱- (مص ل.) پست شدن، بی قدر گشتن.۲- (اِمص.) پستی، دنائت.
س
معین
سفر
(س) (اِ.)۱- کتاب، کتاب بزرگ.۲- هر یک از پنج کتاب اول عهد قدیم تورات.
س
معین
سفاری
(س) (اِ.) = سپاری: ساق خوشة گندم، جل.
س
معین
سفته گوش
(سُ تَ) (ص مف.)۱- کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند.۲- کنایه از: برده، غ...
س
معین
سفارش
(س رِ) (اِمص.)۱- دستور دادن.۲- دستور برای انجام کار یا نگهداری از چی...
س
معین
سفته
(س تَ یا تِ) (ص.)۱- ستبر، غلیظ.۲- محکم.۳- جامة هنگفت و ستبر.۴ - (اِ.)...
س
معین
سفارتخانه
(س رَ. نَ یا نِ) (اِمر.) محلی که در آن سفیر و کارمندانش به اجرای امو...
س
معین
سفتن
(سُ تَ) ۱- (مص م.) سوراخ کردن.۲- (مص ل.) سوراخ شدن.
«
‹
82
83
84
85
86
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها