جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سفیدگر
(~. گَ)(ص شغل.)آن که ظرفهای مسین را سفید کند.
س
معین
سفله
(س یا سُ) (ص.)۱- پست، فرومایه.۲- بدسرشت. ج. سفلگان.
س
معین
سفیدکاسه
(~. سَ یا س) (ص مر.) جوانمرد، بخشنده.
س
معین
سفل
(س یا سُ) (اِمص.) پستی.
س
معین
سقایت
(س یا سَ یَ) ۱- (اِ.) جای آب دادن یا آب خوردن.۲- ظرف آب یا شراب.۳- (مص...
س
معین
سفیدکاری
(~.) (حامص.) گچکاری.
س
معین
سفط
(سَ فَ) (اِ.) سبد، زنبیل.
س
معین
سقامت
(سَ مَ) (مص ل.) بیمار شدن، مریض شدن، بیماری.
س
معین
سفیدک
(س دَ) (اِ.)۱- نوعی بیماری قارچی که در آغاز لکههای کوچک سفیدی به طور...
س
معین
سفسطی
(سَ فْ سَ) (ص نسب.) سو - فسطایی، منسوب به سفسطه، آن که سفسطه کند (پیر...
«
‹
85
86
87
88
89
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها