جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سلاف
(سُ لّ) (اِ.)۱- می، باده.۲- آن چه چکد از انگور پیش از فشاردن.
س
معین
سقلاب
(سَ) (اِ.) = سگ لاب، . سگ لاو: سگ آبی.
س
معین
سلاسل
(سَ س) (اِ.) جِ سلسله ؛ زنجیرها.
س
معین
سقطه
(سَ طَ) (اِ.)۱- خطا، لغزش.۲- واقعة شدید.
س
معین
سلاست
(سَ سَ) ۱- (مص ل.)رام شدن.۲- (اِمص.) نرمی.۳- روانی کلمات.
س
معین
سقط گفتن
(~. گُ تَ) (مص م.) دشنام دادن.
س
معین
سلاخ خانه
(~. نِ) (اِمر.) کشتارگاه.
س
معین
سقط کاری
(~.) (حامص.) آجر - کاری، به کار بردن آجر و سنگ در ساختمان.
س
معین
سلاخ
(سَ لّ) (ص.) کسی که پوست حیوانات ذبح شده را میکند.
س
معین
سقط همت
(سَ قَ. هِ مَُ) (ص مر.)پست - همت.
«
‹
88
89
90
91
92
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها