جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سلاخ
(سَ لّ) (ص.) کسی که پوست حیوانات ذبح شده را میکند.
س
معین
سقط همت
(سَ قَ. هِ مَُ) (ص مر.)پست - همت.
س
معین
سلاحشوری
(~.) (حامص.) نک سلحشوری.
س
معین
سقط شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- بی فایده شدن.۲- مردن.
س
معین
سلوی
(سَ وا) (اِ.)۱- مایة تسلی.۲- عسل.۳- بلدرچین.
س
معین
سلعت
(س عَ) (اِ.) متاع، کالای تجارت.
س
معین
سلحشوری
(~.) (حامص.) جنگاوری، دلاوری.
س
معین
سلوک
(سُ) ۱- (مص ل.) در پیش گرفتن راهی.۲- (اِمص.) روش، رفتار.۳- طی مدارج تو...
س
معین
سلطه
(سُ طَ) (اِمص.)۱- قدرت، تسلط.۲- (اِ.) فرمانروایی، پادشاهی.
س
معین
سلولز
(س لُ لُ) (اِ.) جسمی است جامد، بی بو، بی طعم و سفید رنگ، در آب و الک...
«
‹
91
92
93
94
95
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها