جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عابد
(بِ) (اِفا.) پرستنده، عبادت کننده.
ع
معین
عابث
(بِ) ۱- (اِفا.) بازی کننده.۲- (ص.) بیهوده.
ع
معین
ع
(عین) (حر.) بیست و یکمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد ۷۰ در حساب ا...
ع
معین
عاشوروا
(اِمر.) عاشوربا؛ آش نذری که روز دهم محرم میپزند.
ع
معین
عارف
(رِ) (اِفا.)۱ - دانا، آگاه.۲- خدا - شناس.
ع
معین
عادت
(دَ) (اِ.)۱- آن چه که انسان به آن خو بگیرد.۲- رسم، سنّت، رویة معمول. ...
ع
معین
عاشورا
(اِ.) روز دهم ماه محرم، روزی که امام حسین (ع) به شهادت رسید.
ع
معین
عارضی
(~.) (حامص.) عرض دادن لشکر، لشکرنویسی.
ع
معین
عادات
(اِ.) ج. عادت.
ع
معین
عاشقانه
(ش نِ) (ق مر.) مانند عاشقها، از روی عاشقی.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها