جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عطا
(عَ) ۱- (مص م.) بخشیدن.۲- (اِمص.) بخشش، دهش.۳- (اِ.) آن چه که بخشیده ش...
ع
معین
عفاریت
(عَ) (اِ.) جِ عفریت.
ع
معین
عطلت
(عُ طْ لَ) (اِمص.)۱- بیکاری.۲- بی پیرایگی زن.
ع
معین
عضویت
(عُ یَّ) (مص جع.) عضو بودن، کارمند شدن.
ع
معین
عفار
(عَ) (اِ.)۱ - نام درختی است که چوبش بسیار قابل اشتعال است. ۲- نان بدو...
ع
معین
عطل
(عَ طِ) (ص.)۱- بی پیرایه.۲- بیکار. ؛ حروف ~ حروف بی نقطه.
ع
معین
عضو
(عُ ضْ) (اِ.)۱- اندام، هر یک از اجزای بدن.۲- یک فرد از جماعت. ج. اعضا...
ع
معین
عفات
(عُ) (ص.)جِ عافی.۱- آمرزنده، درگذرنده.۲- مهمان، خواهندة روزی.
ع
معین
عطفه
(عَ طَ فَ) (اِ.) گیاهی است بی شاخ و برگ که بر درخت میپیچد.
ع
معین
عضله
(عَ ضُ لَ یا لِ) (اِ.) ماهیچه.
«
‹
34
35
36
37
38
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها