جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عقوق
(عُ) (مص م.) نافرمانی کردن، آزردن پدر و مادر.
ع
معین
عقبه
(عَ قَ بِ) (اِ.)۱- گردنه، راه سخت کوهستانی. ۲- کنایه از: کار سخت و د...
ع
معین
عفیف
(عَ) (ص.) پرهیزگار، پاکدامن.
ع
معین
عقور
(عَ) (ص.) گزنده، گاز گیرنده.
ع
معین
عقبدار
(~.) (ص فا.) قسمتی از واحد نظامی که از عقب قوا حرکت میکند و محافظ عق...
ع
معین
عفونت
(عُ نَ) ۱- (مص ل.) فاسد شدن، بد طعم و بو شدن.۲- (اِمص.) بدبویی، گندیدگ...
ع
معین
عقود
(عُ) (اِ.) جِ عَقد؛ عهدها، پیمانها.
ع
معین
عقب گرد
(~. گَ) (مص مر.)۱- برگشت به عقب و آن چنان است که شخص روی پنجة پای چپ...
ع
معین
عفو
(عَ فْ وْ) ۱- (مص م.) بخشودن، گذشت کردن.۲- (اِمص.) بخشایش، گذشت.
ع
معین
عقوبت
(عُ بَ) (اِ.) کیفر، شکنجه.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها