جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عماء
(عَ) (اِ.)۱- ابر مرتفع.۲- ابر باران - ریز.۳- (تص.) مرتبت احدیت (تعار...
ع
معین
عمو
(عَ) (اِ.) = عم: برادر پدر.
ع
معین
عمر
(عُ مْ) (اِ.) زندگانی، مدت زندگانی. ؛ ~ نوح کنایه از: عمر طولانی.
ع
معین
علیین
(عِ لّ یّ) (اِ. ص.) نک علیون.
ع
معین
عمه
(عَ مِّ) (اِ.) خواهر پدر.
ع
معین
عمدی
(عَ) (ص نسب.) منسوب به عمد، از روی قصد و نیت نسبت به عمل و رفتار خود....
ع
معین
علیک السلام
(عَ لَ یا لِ کِ یا کَ سَّ) (شب جم.) در پاسخ به سلام کسی گفته میشود: ...
ع
معین
عملی
(عَ مَ) (ص نسب.)۱- آن چه که به مرحلة عمل درمی آید.۲- شدنی، قابل اجرا....
ع
معین
عمده فروشی
(~. فُ) (حامص.) فروش کالا به صورت کلی. مق خرده فروشی.
ع
معین
علیون
(عِ لِّ ی ّ) (اِ. ص.) جِ عِلّیُ.۱- بلندی -ها.۲- عالی ترین درجات بهش...
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها