جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عواقد
(عَ قِ) (اِ.) جِ عاقده، عاقد.۱- گره - زنندگان.۲- عهد کنندگان.
ع
معین
عیش
(عَ یا ع) (اِ.)۱- زندگی.۲- طعام، خوراک.۳- خوشی، خوش گذرانی، شادمانی.
ع
معین
عیار
(عَ یّ) (ص.)۱- ولگرد.۲- تندرو، چالاک.۳- دزد، طرار.۴- جوانمرد.
ع
معین
عیسوی
(سَ) (ص نسب.)۱- منسوب به عیسی (ع).۲- مسیحی، نصرانی، ترسا. ج. عیسویون،...
ع
معین
عیاذ
(عِ یا عَ) ۱- (مص ل.) پناه بردن.۲- (اِ.) پناه، پناهگاه.
ع
معین
عیدی
(~.) (ص نسب.) هدیهای که به مناسبت عید به کسی داده میشود.
ع
معین
عیادت
(عِ یا عَ دَ) ۱- (مص ل.) به احوال پرسی بیمار رفتن.۲- (اِمص.) ملاقات و ...
ع
معین
عید
(ع) (اِ.) جشن، روز جشن، روزی که فرخنده و مبارک است.
ع
معین
عیاد
(عِ) (اِمص.) بازگشت.
ع
معین
عیث
(عَ یا عِ) (اِمص.)۱- تباهی.۲- زیان.
«
‹
63
64
65
66
67
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها