جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نهاده
(نَ دِ) (ص مف.)۱- جای داده.۲- نصب شده.۳- مقرر.۴- معاهده بسته.۵- فرض کر...
معین
ن
نمیق
(نَ) (ص.)۱- نوشته (شده).۲- نقش شده.
معین
ن
نهمت
(نَ مَ) (اِ.)۱- نیاز، آرزو.۲- همت و کوشش بسیار در امری.
معین
ن
نهانی
(نِ) (ص نسب.) پنهانی، سری.
معین
ن
نهادن
(نِ یا نَ دَ) (مص م.)۱- نشاندن، نصب کردن.۲- قرار دادن.
معین
ن
نمیده
(نَ دِ) (ص مف.) نم کشیده، مرطوب شده.
معین
ن
نهمار
(نِ یا نَ)۱- (ص.) بزرگ، عظیم.۲- بسیار، فراوان.۳- (ق.) کاملاً، واقعاً....
معین
ن
نهانزاد
(نِ) (اِ.) گیاههایی که دارای ریشه و ساقه و برگ میباشند و گل ندارند.
معین
ن
نهاد
(نِ یا نَ) (اِ.)۱- طبیعت، سرشت، ذات.۲- نژاد، نسب.۳- رسم، روش.
معین
ن
نمیدن
(نَ دَ) (مص ل.)۱ - نم کشیدن.۲- توجه کردن و میل نمودن به سوی کسی یا چی...
«
‹
101
102
103
104
105
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها