بایگانی‌های ن - صفحه ۱۰۶ از ۱۴۰ - لغت نامه زردیس

معین ن

نهانی

(نِ) (ص نسب.) پنهانی، سری.

معین ن

نهادن

(نِ یا نَ دَ) (مص م.)۱- نشاندن، نصب کردن.۲- قرار دادن.

معین ن

نمیده

(نَ دِ) (ص مف.) نم کشیده، مرطوب شده.

معین ن

نوار

(نَ وّ) (ص.) تابان.

معین ن

نهیلیسم

(نِ) (اِ.) هیچ انگاری ؛ برگرفته از «نیهیل» لاتین به معنای هیچ. این م...

معین ن

نواده

(نَ دِ) (اِ.) نبیره و فرزندزاده.

معین ن

نهیق

(نَ) (اِ.) بانگ خر.

معین ن

نوادر

(نَ دِ) (اِ.) جِ نادره ؛ چیزهای کمیاب و نادر.

معین ن

نهیدن

(نَ یا نِ دَ) (مص م.) گذاشتن، نهادن.

معین ن

نواقیس

(نَ) (اِ.) جِ ناقوس.

سایدبار

باز کردن سایدبار