جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نسیج
(نَ) (ص.) بافته شده.
معین
ن
نشره
(نُ رَ یا رِ) (اِ.)۱- افسونی که به وسیلة آن دیوانه و بیمار را علاج کن...
معین
ن
نشاسته
(نِ تَ یا تِ) (اِمف.)۱- نشانده.۲- کاشته.۳- تعیین کرده، منصوب.
معین
ن
نسیب
(نَ س) (مص ل.) با نَسَب بودن، خویش داشتن.
معین
ن
نشر
(نَ) ۱- (اِمص.) پراکندگی، انتشار.۲- (مص م.) پخش کردن کتاب و مانند آن.۳...
معین
ن
نشاستن
(نِ تَ) (مص م.) نشانیدن.
معین
ن
نسیان
(نِ) (اِمص.) فراموشی.
معین
ن
نشخوار کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- نک. نشخوار.۲- کنایه از: حرف دیگران را تکرار کردن....
معین
ن
نشادر
(نِ یا نُ دُ) (اِ.) ترکیبی از جوهرنمک و آمونیاک، جامد و بلوری که از آن...
معین
ن
نسی
(نَ) (ص.)۱- آن که بسیار فراموشکار است، کثیرالنسیان.۲- کسی که او را در...
«
‹
67
68
69
70
71
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها