جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کیچ
(ص.)۱- پراکنده، پریشان. ۲- کم، اندک.
ک
معین
کیمیا
۱- (اِ.) مادهای که به عقیدة قدما میتوانست مس را تبدیل به طلا کند.۲- ...
ک
معین
کیفری
(~.) (ص.) جزایی.
ک
معین
کید
(کَ یا کِ) (مص ل.) مکر، فریب.
ک
معین
کیپا
(اِ.) = گیپا: شکنبة گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکن...
ک
معین
کیمونو
(مُ نُ) (اِ.) لباس بلند سنتی ژاپنی با آستینهای گشاد و کمربند پارچهای...
ک
معین
کیفرخواست
(~. خا) (اِمر.) ادعانامة دادستان (مدعی العموم).
ک
معین
کیخسروی
(کَ خُ رَ) (اِ.) نام لحنی از لحن -های باربد.
ک
معین
کیپ
(ص.) (عا.)۱- پر، انباشته، به هم پیوسته.۲- بسته.۳- گرفته.
ک
معین
کیموس
(اِ.)۱- مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. ...
«
‹
145
146
147
148
149
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها