جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آب بسته
(بِ بَ تِ) (اِمر.)۱- شیشه، آبگینه، بلور.۲- ژاله، شبنم.۳- تگرگ، یخ.
الف
معین
آب خشک
(بِ خُ) (اِمر.) شیشه، آبگینه، بلور.
الف
معین
آب برداشتن
(بَ تَ) (مص ل.) فرق داشتن هدف باطنی با اعمال ظاهری.
الف
معین
آب حیوان
(~ ِ حَ یا حِ)(اِمر.) نک آب حیات.
الف
معین
آب بازی
(حامص.)۱ - شناگری.۲- غواصی.
الف
معین
آب حوضی
(حُ) (ص نسب.) کسی که آب حوضها را کشیده و آنها را تمیز میکرد.
الف
معین
آب باز
(اِفا. اِمر.)۱- شناگر.۲- غواص.
الف
معین
آب حسرت
(بِ حَ رَ) (اِمر.) اشک، سرشک.
الف
معین
آب باریک
(اِمر.)۱- آب کم.۲- درآمد اندک. آب باریکه (کِ) (اِمر.) (عا.) نک آب با...
الف
معین
آب جگر
(بِ جِ) (اِمر.) کنایه از: خون، خونابه (طبق طب قدیم، جگر مرکز خون است)....
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها