جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بیضی
(بِ) (اِمر.) یکی از اشکال هندسی که کشیده تر از دایره بوده و دارای دو ...
ب
معین
بیستار
(اِ.) واژه ایست مانند: فلان، که اشاره به یک چیز یا شخص مجهول و نامعلوم...
ب
معین
بیل مز
(مَ) (اِ.) ابله، زبان نفهم.
ب
معین
بیضوی
(بِ یا بَ ضَ) (ص نسب.) منسوب به بیضه.۱- به شکل تخم مرغ.۲- یکی از اشکا...
ب
معین
بیل
(اِ.) ابزاری دارای دسته بلند و صفحهای پهن و قاشق مانند که برای جا به ...
ب
معین
بیضه آوردن
(~. وَ دَ) (مص ل.) بچه از تخم درآوردن.
ب
معین
بیوشیمی
(اِ.) بخشی است از علم شیمی که به مطالعة پدیدههای حیاتی میپردازد.
ب
معین
بینا
(ص فا.)۱- بیننده، بصیر.۲- آگاه، هوشیار.
ب
معین
بیوسیدن
(بَ دَ) (مص م.)۱- انتظار داشتن.۲- چشم داشتن.۳- طمع داشتن.
ب
معین
بین الملل
(بِ نُ لْ مِ لَ) (ق مر. ص مر.) میان ملت ملتهای مختلف.
«
‹
170
171
172
173
174
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها