جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بیواز
(اِ.) شب پره، خفاش.
ب
معین
بیلیون
(اِ.) عددی معادل هزارمیلیون.
ب
معین
بیواره
(رِ) (ص.)۱ - بی کس، غریب.۲- بی قدر، بی اعتبار.
ب
معین
بیلیارد
(اِ.)= بلیارد: نوعی بازی روی میزهای مخصوص پوشانده از ماهوت با چهار س...
ب
معین
بیو
(اِ.) نک بید.
ب
معین
بیلک
(~.) (اِمصغ.)۱- نوعی پیکان شبیه بیل کوچک.۲- تیر دو شاخه.
ب
معین
بینی و بین الله
(بِ یْ یُ بِ یْ نُ لْ لا) (عا.) سوگند گونهای برای تأکید ادعای خود یا...
ب
معین
بیله
(لِ) (اِمر.)۱- پیکانی که مانند بیل میساختند.۲- پارو.
ب
معین
بینونت
(بَ یا بِ نَ) (اِمص.) جدایی، مفارقت.
ب
معین
بیلسته
(لَ تِ) (اِ.) وجب، شبر.
«
‹
172
173
174
175
176
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها