جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تیف
(اِ.) خار، خس.
ت
معین
تیماردار
(ص فا.)۱- غمخوار.۲- پرستار، خدمتکار.
ت
معین
تیغه
(غِ) (اِ.)۱- هر چیز تیغ مانند.۲- دیوار کم قطر و نازک.
ت
معین
تیمارخوار
(خا) (اِ.)۱- غمخوار.۲- پرستار.
ت
معین
تیمار
(اِ.)۱- خدمت و غمخواری.۲- فکر، اندیشه.۳- پرستاری.
ت
معین
تیماج
(اِ.) پوست بز دباغی شده.
ت
معین
تیما
(تَ) (اِ.) دشت، بیابان.
ت
معین
تیم بان
(اِ.) کاروانسرادار.
ت
معین
تیم
(اِ.) اندوه، دلتنگی.
ت
معین
تیله
(لِ) (اِ.) گلولة کوچک سنگی یا شیشه آبی که کودکان با آن بازی کنند.
«
‹
225
226
227
228
229
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها