جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تیمچه
(چِ) (اِمصغ.)۱- کاروان سرای کوچک.۲- بازار.
ت
معین
ثامن
(مِ) (اِ.) هشتم، هشتمین.
ت
معین
تیکوز
(اِ.) کشک.
ت
معین
تیموک
(ص.) بد اخم، ترشرو.
ت
معین
ثالوث
(اِ.) آن چه مرکب از سه باشد. ؛~ اقدس اب. ابن. روح القدس (در آیین نص...
ت
معین
تیکه
(کِّ) (عا.)۱- تکه.۲- هر چیز درخور و مناسب.
ت
معین
تیمن
(تَ یَ مُّ) (مص ل.) همایون داشتن، خجسته داشتن.
ت
معین
ثالثاً
(لِ ثَ نْ) بار سوم، سه دیگر.
ت
معین
تیک تاک
(ص.) = تیک تیک: صدای یکنواخت ساعت یا هر صدایی که شبیه آن باشد.
ت
معین
تیمم
(تَ یَ مُّ) (مص ل.)۱- از روی قصد و عمد کاری کردن.۲- به جای وضو، در هن...
«
‹
228
229
230
231
232
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها