جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تیپ
(اِ.)۱- نمونة شاخص از یک دسته، نوع، جنس و صنف.۲- واحدی در نظام کمتر ا...
ت
معین
ثار
۱- (مص ل.) کینه کشیدن.۲- (اِ.) خون.۳- کینه.
ت
معین
تیوپ
(اِ.) = تیوب: تویی لاستیک چرخ اتومبیل. ؛~لس نوعی تایر بدون تیوپ که ...
ت
معین
ثاد
(اِ.) نَم.
ت
معین
تیول
(تُ یُ) (اِ.) واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طر...
ت
معین
ثابت کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- مدلل ساختن.۲- محق شمردن.
ت
معین
تیو
(اِ.) تاب، طاقت، توانایی.
ت
معین
ثابت قدم
(~. قَ دَ) (ص مر.)۱- پابرجا، متین.۲- ثابت رای.
ت
معین
تیهو
(تِ) (اِ.) پرندهای است مانند کبک که کمی از آن کوچکتر است، ولی گوشتش ...
ت
معین
ثابت شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) محقق شدن.
«
‹
228
229
230
231
232
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها