جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
ثالوث
(اِ.) آن چه مرکب از سه باشد. ؛~ اقدس اب. ابن. روح القدس (در آیین نص...
ت
معین
تیکه
(کِّ) (عا.)۱- تکه.۲- هر چیز درخور و مناسب.
ت
معین
تیمن
(تَ یَ مُّ) (مص ل.) همایون داشتن، خجسته داشتن.
ت
معین
ثالثاً
(لِ ثَ نْ) بار سوم، سه دیگر.
ت
معین
تیک تاک
(ص.) = تیک تیک: صدای یکنواخت ساعت یا هر صدایی که شبیه آن باشد.
ت
معین
تیمم
(تَ یَ مُّ) (مص ل.)۱- از روی قصد و عمد کاری کردن.۲- به جای وضو، در هن...
ت
معین
ثالث ثلاثه
(لِ ثِ ثَ ثِ) (ص.) یکی از سه اقنوم (اَب، ابن، روح القدوس).
ت
معین
تیک آف
(تِ) (اِمص.)۱- یک باره به حرکت درآوردن اتومبیل یا موتور سیکلت به شکلی...
ت
معین
تیمسار
(اِمر.) عنوانی در ارتش برای افسران از سرتیپ به بالا.
ت
معین
ثالث
(لِ) (ص.)۱ - سوم.۲- آن که نه مدعی و نه مدعی علیهاست و دعوی مابه الاد...
«
‹
229
230
231
232
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها