جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ث
معین
ثمان
(ثَ) (اِ.) هشت.
ث
معین
ثکلی
(ثَ لا) (ص.) مؤنث ثکل.۱- زن فرزند مرده، بچه کم کرده ؛ ج. ثکالی.۲- زن ...
ث
معین
ثنوی
(ثَ نَ یِّ) (ص نسب.) منسوب به ثنویه. نک ثنویه.
ث
معین
ثکل
(ثَ) ۱- (مص ل.) مصیبت از دست دادن فرزند.۲- گم کردن دوست.۳- (اِمص.) فرز...
ث
معین
ثنایا
(ثَ) (اِ.) جِ ثنیه. دندانهای تیز پیشین، دندانهای نیش.
ث
معین
ثیل
(اِ.) گیاهی است از تیرة گندمیان، پنجه مرغ.
ث
معین
ثیبوبت
(ثَ بَ) (مص ل.) حالتی که پس از ثیبه شدن برای زن پیدا میشود.
ث
معین
ثیبه
(ثَ یِّ بِ) (ص.) مؤنث ثیب، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده. خواه به ط...
ث
معین
ثیب
(ثَ یِّ) (ص.)۱- زن بیوه.۲- مردِ زن دیده، که اکنون بی زن است. مق پسر،...
«
‹
9
10
11
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها