جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ث
معین
ثمن
(ثَ مَ) (اِ.) بها، نرخ. ج. اثمان.
ث
معین
ثواقب
(ثَ قِ) (اِ.) جِ ثاقب.۱- روشنیها.۲- ستارههای درخشان.
ث
معین
ثمره
(ثَ مَ ر ِ) (اِ.) واحد ثمر.۱- یک دانه میوه.۲- نتیجه، حاصل.۳- نسل، فر...
ث
معین
ثوابت
(ثَ بِ) (اِ.) جِ ثابته ؛ ستارگان ثابت که مانند سیارات حرکت انتقالی ند...
ث
معین
ثمر
(ثَ مَ) (اِ.)۱- میوه، بار.۲- حاصل، نتیجه.
ث
معین
ثیبوبت
(ثَ بَ) (مص ل.) حالتی که پس از ثیبه شدن برای زن پیدا میشود.
ث
معین
ثیبه
(ثَ یِّ بِ) (ص.) مؤنث ثیب، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده. خواه به ط...
ث
معین
ثیب
(ثَ یِّ) (ص.)۱- زن بیوه.۲- مردِ زن دیده، که اکنون بی زن است. مق پسر،...
ث
معین
ثیل
(اِ.) گیاهی است از تیرة گندمیان، پنجه مرغ.
«
‹
9
10
11
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها