جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جاری شدن
(شُ دَ) (مص ل.) روان شدن.
ج
معین
جادی
(اِ.) زعفران.
ج
معین
جاری
(اِ.) (عا.) دو زن که همسرِ دو برادر باشند.
ج
معین
جادویی
۱ - (حامص.) سحر، ساحری.۲- (ص.) عجیب، شگفت آور.
ج
معین
جارکش
(کِ یا کَ) (ص فا.) کسی که به آواز بلند مردم را به امری دعوت کند، جارزن...
ج
معین
جادوگری
(~.) (حامص.) سحر.
ج
معین
جارچی
(اِمر.) کسی که خبر یا حکمی را با صدای بلند در کوچه و خیابان به گوش مر...
ج
معین
جادوگر
(گَ) (ص فا.) ساحر، افسونگر.
ج
معین
جارور
(رُ) (اِ. ص.)۱- بداختر.۲- سال قحطی و سختی.
ج
معین
جادو جنبل
(جَ بَ) (اِمر.) (عا.)۱- سحر، جادو.۲- عنوانی تحقیرآمیز برای جادو.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها