جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حاوی
(اِفا.) دربردارنده، شامل.
ح
معین
حالا
(ق.) اکنون، در این وقت.
ح
معین
حاضری
(~.) (اِ.) غذای (مص ل.) مختصر، غذایی که احتیاج به پخت وپز ندارد.
ح
معین
حانوت
(اِ.)۱ - دکان.۲- میکده. ج. حوانیت.
ح
معین
حال کردن
(کَ دَ) (مص ل.) شاد و خوش بودن، لذت بردن.
ح
معین
حامی
(اِفا.) نگهبانی کننده، حمایت کننده.
ح
معین
حال داشتن
(تَ) (مص ل.)۱- ذوق داشتن.۲- حوصله داشتن.۳- خوب بودن.
ح
معین
حامله
(مِ لِ) (اِفا.) مؤنث حامل. آبستن، زن باردار.
ح
معین
حال آوردن
(وَ دَ) (مص م.) ایجاد حال و سرخوشی کردن.
ح
معین
حامل
(مِ) (اِفا.)۱- حمل کننده.۲- آبستن.۳- برای نوشتن نت، پنج خط افقی موازی...
«
‹
4
5
6
7
8
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها