جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خانه خدا
(~ خُ) (اِمر.) صاحبخانه.
خ
معین
خامل
(مِ) (ص.)۱- گمنام.۲- بی قدر، فرومایه.
خ
معین
خاوران
(وَ) (اِ.)۱- مغرب.۲- مشرق.
خ
معین
خانه به دوش
(~. بِ) (ص مر.) آواره.
خ
معین
خامش
(مُ) (ص.) نک خاموش.
خ
معین
خاور
(وَ) (اِ.)۱- مغرب.۲- مشرق.
خ
معین
خانه
(نِ) (اِ.)۱- اتاق.۲- سرای، دار. ؛~ بخت رفتن کنایه از: شوهر کردن.
خ
معین
خامدست
(دَ) (ص مر.) ناشی، ناوارد در کار.
خ
معین
خانیچه
(چِ یا چَ) (اِمصغ.)۱ - چشمة کوچک.۲- حوض کوچک.
خ
معین
خانمی
(نُ) (ص.) ویژگی زنی که دارای شخصیت و بزرگواری و بزرگ منشی باشد.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها