جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خاک و خل
(کُ خُ) (اِمر.) گرد و خاک انباشته بر کف زمینهای خاکی.
خ
معین
خایب
(یِ) (ق.) ناامید.
خ
معین
خاک دان
(اِمر.)۱- محل ریختن خاک و خاکروبه، مزبله.۲- کنایه از: دنیا، جهان عالم....
خ
معین
خاگینه
(نِ) (اِمر.) خوراک سادهای که از مخلوط کردن زرده و سفیدة تخم مرغ و سرخ...
خ
معین
خاک انداز
(اَ) (اِمر.) بیلچهای دارای دستة کوتاه که از فلز یا پلاستیک سازند و با...
خ
معین
خاگ
(اِ.) تخم مرغ.
خ
معین
خاویه
(وِ یَ یا یِ) (ص.) زمین خالی (از سکنه.)
خ
معین
خاکی
(ص نسب.)۱- منسوب به خاک، زمینی. مق آبی.۲- ساکن کرة زمین، آدمی. ج. خاک...
خ
معین
خاویار
(اِ.) تخم نوعی سگ ماهی که بسیار مقوی و گرانبهاست.
خ
معین
خبن
(خَ) (مص م.) پنهان کردن و نهادن طعام برای روز سختی.
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها