جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
ختایی
(خَ) (ص نسب.)۱- از مردم ختا.۲- یکی از طرحهای اساسی و قراردادی هنرهای...
خ
معین
خبرنگار
(~. نِ) (ص فا.) (ص مر.) کسی که اخبار را برای روزنامه و مجله یا جهت خب...
خ
معین
ختان
(خِ) (مص م.) ختنه کردن.
خ
معین
خبردار
(~.) ۱- (ص مر.) باخبر، آگاه.۲- (اِ.) وضع یا کیفیت ایستادن به حالت راس...
خ
معین
ختام
(خِ) (اِ.) پایان، آخر، انجام.
خ
معین
خبرت
(خِ یاخُ رَ) (اِمص.)۱- دانا و آزموده بودن.۲- دانایی، تجربه.
خ
معین
ختار
(خَ یا خُ) (اِ.) پاک کردن باغ و زراعت از خار و دیگر گیاهان خودرو.
خ
معین
خبر
(خَ بَ) (اِ.)۱- آگاهی، اطلاع.۲- گفتاری که از پیامبر یا امام نقل شود....
خ
معین
خبیر
(خَ) (ص.) آگاه، ج. خبراء.
خ
معین
خبجه
(خَ جِ) (اِ.) نک تمر.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها