جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خباز
(خَ بّ) (ص.) نانوا.
خ
معین
خبرگزاری
(~. گُ) (اِمر.) سازمانی که خبرها را کسب و منتشر کند.
خ
معین
خباثت
(خَ ثَ) (اِمص.) پلیدی، ناپاکی.
خ
معین
ختلان
(خَ) (اِ.) نام ناحیهای از بدخشان در ماورالنهر که اسبان خوب و زنان زیب...
خ
معین
خبرچین
(خَ بَ) (ص فا.) جاسوس، آن که رفتار و گفتار کسی را برای دیگران نقل کند...
خ
معین
خاییدن
(دَ) (مص م.) جویدن.
خ
معین
ختل
(خَ) ۱- (مص م.) فریفتن، گول زدن.۲- (اِ.) فریب، افسون.
خ
معین
خبره
(خِ یا خُ رِ) ۱- (مص م.) دانستن حقیقت و کنه چیزی را.۲- (ص.) آگاه، دانا...
خ
معین
ختایی
(خَ) (ص نسب.)۱- از مردم ختا.۲- یکی از طرحهای اساسی و قراردادی هنرهای...
خ
معین
خبرنگار
(~. نِ) (ص فا.) (ص مر.) کسی که اخبار را برای روزنامه و مجله یا جهت خب...
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها