بایگانی‌های خ - صفحه ۲ از ۹۲

خ معین

(زَ نِ) (اِمر.) خواهرزن.

خ معین

(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- بیرون شدن، بیرون رفتن (از خانه، شهر و غیره.)۲- ت...

خ معین

(اِ.) نرمة گوش که در آن گوشواره کنند.

خ معین

(زِ) (اِفا. اِ.)۱- خزانه دار.۲- نام قطعه‌ای است در بعضی از دستگاه‌های...

خ معین

(~. دَ) (مص ل.) خارج شدن خواننده از آهنگ موسیقی.

خ معین

(اِ.) نوعی پارچة کتانی مانند متقال.

خ معین

(رِ) ۱- (اِفا.) خروج کننده.۲- (اِ.) بیرون، ظاهر چیزی.

خ معین

(دَ)۱- (مص ل.) خارش کردن، احساس خارش داشتن.۲- (مص م.) خاراندن، دفع خار...

خ معین

(بُ) (اِمر.) بوتة خار، گیاه خاردار.

خ معین

(کَ)۱- (ص فا.) کسی که خار را از زمین می‌کند.۲- (اِ.) آهنگی در موسیقی ق...

سایدبار