جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خرز
(خَ) (اِ.) مهره، آن چه که مانند مهره به رشته کشند.
خ
معین
خروسک
(خُ سَ) (اِمصغ.)۱- خروس کوچک.۲- بیماری ای است که غالباً کودکان بدان مب...
خ
معین
خرموش
(خَ) (اِمر.) نوعی موش بزرگ.
خ
معین
خروس کولی
(خُ. کُ) (اِمر.) پرندهای است وحشی مانند خروس، دارای چشمهای درشت و پا...
خ
معین
خرمهره
(خَ. مُ رِ) (اِمر.)۱- نوعی مهرة درشت به رنگِ سفید یا آبی که آن را بر گ...
خ
معین
خروس خوان
(~. خا) (اِمر.) هنگام سحر (زمانی که خروس میخواند).
خ
معین
خروس بازی
(~.) (اِمر.) نوعی سرگرمی که در آن خروسها را با هم به جنگ وامی دارند.
خ
معین
خروس
(خُ) (اِ.) مرغ نر خانگی از راستة ماکیان. ؛ ~ بی محل (عا.) کنایه از: ...
خ
معین
خروج
(خُ) (مص ل.)۱- بیرون شدن.۲- طغیان کردن.
خ
معین
خروار
(خَ) (اِ.)۱- آن مقدار بار که بر پشت خر حمل کنند.۲- واحدی است برای وزن....
«
‹
33
34
35
36
37
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها