جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خشن
(~.) گیاهی است از انواع بوریا که از آن جامه بافند و درویشان پوشند.
خ
معین
خشک ریش
(~.) (اِمر.)۱- زخم و جراحت.۲- حیله و نفاق.
خ
معین
خشمگین
(~.) (ص مر.) غضبناک، خشمناک.
خ
معین
خشک جان
(خُ) (اِمر.)۱- بی هنر، بی فضل.۲- بی خبر از عشق.
خ
معین
خشم
(خَ) (اِ.) غضب، قهر.
خ
معین
خشک بازه
(خُ. زِ) (اِمر.) شاخههای خشک که از درخت ببرند.
خ
معین
خشدامن
(خُ مَ) (اِ.) = خشتامن: مادرزن، مادرشوهر.
خ
معین
خشک افزار
(~. اَ) (اِمر.) دانههای خشک خوردنی مانند عدس، نخود.
خ
معین
خشخاش
(خَ)(اِ.)گیاهی است از تیرة کوکناریان دارای ساقة باریک و برگهای طویل و...
خ
معین
خشک آخر
(~. خُ) (اِمر.) کنایه از: کسی که چیزی نداشته باشد.
«
‹
45
46
47
48
49
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها