جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خشیج
(خَ) (اِ.) نک آخشیج.
خ
معین
خصوصاً
(خُ صَ نْ) (ق.) به طور خصوصی، علی الخصوص، به ویژه.
خ
معین
خشیت
(خَ یَ) (مص ل.) ترسیدن، بیم داشتن.
خ
معین
خصوص
(خُ) (مص م.)۱- ویژه ساختن.۲- خاص بودن.۳- (اِمص.) گزیدگی، ویژگی.
خ
معین
خشکیده
(خُ دِ) (ص مف.) پژمرده.
خ
معین
خصمانه
(خَ نِ) (ق مر.) از روی دشمنی، از روی خصومت.
خ
معین
خشکیدن
(خُ دَ) (مص ل.) پژمرده شدن.
خ
معین
خصم
(خَ) (اِ.) دشمن، ج. خصام، خصوم.
خ
معین
خشکه مقدس
(~. مُ قَُ دَ) (ص.) ویژگی آن که در انجام امور مذهبی به ظواهر توجه دار...
خ
معین
خصلت
(خَ لَ) (اِ.) خوی، صفت. ج. خصال.
«
‹
47
48
49
50
51
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها