جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خلیقه
(خَ قِ) (اِ.)۱- سرشت، ذات.۲- خوی، عادت. ج. خلائق.
خ
معین
خمیده
(خَ دِ) (ص مف.) خم شده، مایل.
خ
معین
خمر
(خَ) (اِ.) شراب، نوشابة مستی آور.
خ
معین
خلیق
(خَ) (ص.)۱- خوش خلق، خوش - خوی.۲- سزاوار، شایسته.
خ
معین
خمیدن
(خَ دَ) (مص ل.)۱- کج شدن.۲- لنگیدن.
خ
معین
خمخانه
(خُ نِ) (اِمر.)۱- سردابی که خمهای باده را در آن جا گذارند.۲- میخانه، ...
خ
معین
خلیفه
(خَ فِ) (اِ.)۱- جانشین، قائم مقام.۲- پیشوای مسلمانان. ج. خلفاء، خلائف...
خ
معین
خمیازه
(خَ زِ) (اِ.)۱- حالتی که به سبب خستگی، اختلال در خواب و کسالت در شخص ا...
خ
معین
خماهن
(خُ هَ) (اِ.) نوعی سنگ آهن به رنگ تیره که ساییدة آن را برای درمان جرب ...
خ
معین
خلیع
(خَ) (ص.)۱- خلع شده.۲- پریشان.۳- نابه فرمان.۴- خودکام.
«
‹
62
63
64
65
66
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها