جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خافقین
(فِ قِ) (اِ.) مشرق و مغرب، خاور و باختر.
خ
معین
خاضع
(ض) (اِفا.) فروتنی کننده.
خ
معین
خافق
(فِ) (اِفا. ص.)۱- مضطرب.۲- غایب، پنهان.۳- خالی.
خ
معین
خاصیت
(یَّ) (اِ.) ۱- سرشت، خوی.۲- فایده، اثر. ج. خصائص.
خ
معین
خافض
(فِ) (اِفا.) پست کننده، خوار - کننده.
خ
معین
خاصگی
(ص) (ص.)۱ - ندیم، مقرب.۲- خزینه دار.۳- کنیزک زیبا.۴ - هرچیز نفیس.
خ
معین
خالی بندی
(بَ) (حامص.) لاف زنی، دروغ - گویی.
خ
معین
خاطی
(اِفا.) خطاکننده، خطاکار.
خ
معین
خاصه گرفتن
(~. گِ تَ) (مص م.) نزدیک کردن، مقرب ساختن.
خ
معین
خالی
(ص.)۱- تهی.۲- آزاد، رها.
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها