جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خواطر
(خَ طِ) (اِ.) جِ خاطر؛ اندیشهها.
خ
معین
خواجه سرا
(~. سَ) (ص مر. اِمر.)۱- نوکر محرم.۲- غلامی که خایة او را کشیده باشند.
خ
معین
خواص
(خَ) (اِ.) جِ خاصه.۱- مقربان، نزدیکان.۲- برگزیدگان قوم.۳- ویژگیها.
خ
معین
خواجه تاش
(~.) (ص مر.) غلامان و نوکران یک شخص.
خ
معین
خواستگاری
(~.) (حامص.) به دختر یا زنی پیشنهاد ازدواج دادن.
خ
معین
خواجه
(خا جِ) (ص.)۱- بزرگ، سرور.۲- مالدار، دولتمند.۳- اخته، مردی که خایه اش...
خ
معین
خواستگار
(خا)(ص فا.)۱- خواهنده.۲- طالب زناشویی.
خ
معین
خواتین
(خَ) (اِ.) جِ خاتون ؛ زنان بزرگ.
خ
معین
خواسته
(خا تِ) ۱- (ص مف.) طلب شده.۲- اراده شده.۳- (اِ.) مال، ثروت.۴- امر مورد...
خ
معین
خواتم
(خَ تِ) (اِ.) جِ خاتمه.۱- پایانها، انجامها.۲- مهرها، نگینها.۳- ان...
«
‹
71
72
73
74
75
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها