جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خودبین
(~.) (ص فا.) مغرور، متکبر.
خ
معین
خواندن
(خا دَ) (مص م.)۱- قرائت کردن.۲- آواز خواندن.۳- دعوت کردن.۴- آموختن، ...
خ
معین
خود
(اِ.) کلاه فلزی که سربازان به هنگام جنگ یا تشریفات نظامی بر سر گذارند....
خ
معین
خوانا
(~.) (ص.)۱- خواننده.۲- خط و نوشتهای که به راحتی خوانده شود.
خ
معین
خوبی
(حامص.)۱- نیک بودن، پسندیده بودن.۲- زیبایی، جمال.
خ
معین
خوان یغما
(~ِ یَ) (اِمر.)۱- سفرهای که برای عموم مردم بگسترانند و صلای عام در د...
خ
معین
خوب رو (ی)
(ص مر.) زیبا، نیکوروی. ج. خوبرویان.
خ
معین
خوب
(ص.)۱- نیکو، پسندیده.۲- زیبا، ج. خوبان.
خ
معین
خواهشگری
(~. گَ) (حامص.) شفاعت.
خ
معین
خواهشگر
(~. گَ)(ص فا.) شفیع، شفاعت - کننده.
«
‹
73
74
75
76
77
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها