جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خواهشگری
(~. گَ) (حامص.) شفاعت.
خ
معین
خواهشگر
(~. گَ)(ص فا.) شفیع، شفاعت - کننده.
خ
معین
خواهشمند
(~. مَ) (ص مر.) درخواست - کننده، متقاضی.
خ
معین
خواهش
(خا هِ)(اِمص.)۱- خواست.۲- تضرع، التماس.۳- میل، رغبت.
خ
معین
خودرو
(~. رُ) (ص فا.)۱- گیاهی که به خودی خود روییده شود.۲- کسی که تعلیم و تر...
خ
معین
خواهرخوانده
(~. خا دِ) (اِمر.) دختر یا زنی که شخص او را به خواهری پذیرفته باشد.
خ
معین
خودرای
(~. رَ) (ص مر.) آن که به فکر خود کار کند و به رأی دیگران اعتنا نکند.
خ
معین
خواهر
(خا هَ) (اِ.) دختری که با شخص از طرف پدر یا مادر یا هر دو مشترک باشد؛...
خ
معین
خودداری
(~.) (حامص.)۱- بردباری.۲- امتناع، سرپیچی.
خ
معین
خواهان
(خا) (ص فا.)۱ - خواستار.۲- مشتاق.۳- مدعی.
«
‹
73
74
75
76
77
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها