جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خوانده
(خا دِ) (ص مف.)۱- قرائت شده.۲- دعوت شده.۳- احضار شده، فراخوانده.
خ
معین
خودتراش
(~. تَ) (ص فا.) اسبابی که با آن ریش و سبیل را میتراشند، ماشین اصلاح.
خ
معین
خواندنی
(خا دَ) (ص لیا.) چیزی که شایستة خواند باشد، قابل قرائت.
خ
معین
خودبین
(~.) (ص فا.) مغرور، متکبر.
خ
معین
خواندن
(خا دَ) (مص م.)۱- قرائت کردن.۲- آواز خواندن.۳- دعوت کردن.۴- آموختن، ...
خ
معین
خود
(اِ.) کلاه فلزی که سربازان به هنگام جنگ یا تشریفات نظامی بر سر گذارند....
خ
معین
خوانا
(~.) (ص.)۱- خواننده.۲- خط و نوشتهای که به راحتی خوانده شود.
خ
معین
خوبی
(حامص.)۱- نیک بودن، پسندیده بودن.۲- زیبایی، جمال.
خ
معین
خوان یغما
(~ِ یَ) (اِمر.)۱- سفرهای که برای عموم مردم بگسترانند و صلای عام در د...
خ
معین
خوب رو (ی)
(ص مر.) زیبا، نیکوروی. ج. خوبرویان.
«
‹
74
75
76
77
78
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها