جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خوشی
(خُ) (حامص.)۱- نیکی، خوبی.۲- شادمانی.
خ
معین
خوش دامن
(~. مَ) (اِمر) نک خُشدامن.
خ
معین
خوناب
(اِمر.)۱- خون آمیخته به آب.۲- اشک خونین.
خ
معین
خوشگوار
(~. گُ) (ص فا.) خوش مزه، گوارا.
خ
معین
خوش خیم
(~.) (ص مر.)۱- خوش خلق، نیک نهاد.۲- در اصطلاح پزشکی: بی خطر.
خ
معین
خون گرم
(گَ) (ص مر.)۱- جانوری که خونش گرم باشد.۲- کنایه از: بامحبت.
خ
معین
خوشگل
(~. گِ) (ص مر.) زیبا، قشنگ.
خ
معین
خوش خوشک
(~. خُ شَ) (ق مر.) اندک - اندک، کم کم.
خ
معین
خی
(اِ.)۱- خیک، مشک.۲- کیسه.
خ
معین
خوک دانی
(ص مر. اِمر.)۱- محلی که خوکان در آن زندگی کنند.۲- (کن.) جایی کثیف و نا...
«
‹
82
83
84
85
86
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها