جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
خ
معین
خیاطت
(طَ) (اِمص) دوزندگی، خیاطی.
خ
معین
خویشتن
(تَ)۱- (اِ.) شخصیت، ذات.۲- (ضم.) ضمیر مشترک برای اول، دوم و سوم شخص م...
خ
معین
خوند
(خُ) (اِمر.) = خداوند: خداوند، امیر، مخدوم.
خ
معین
خیلاء
(خَ) (اِمص.)۱- عجب، خودبینی.۲- گردنکشی.
خ
معین
خیریه
(خَ یا خِ یِّ) (ص نسب.) مؤنث خیری ؛ وابسته به خیر: امور خیریه (کارهای...
خ
معین
خیل
(خِ) (اِ.)۱- گروه اسبان.۲- گروه سواران. ج. اخیال، خیول.
خ
معین
خیری
(اِ.) صفه، ایوان، رواق.
خ
معین
خیط شدن
(شُ دَ) (مص ل.) (عا.) بور شدن، شرمنده گشتن.
خ
معین
خیرگی
(رِ) (حامص.)۱- سرگشتگی.۲- لجبازی.۳- گستاخی، شجاعت.
خ
معین
خیط
(اِ.) = خیت: خط دایره مانند که روی زمین کشند.
«
‹
86
87
88
89
90
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها