جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذایقه
(یِ قِ) (اِ.) حسی که به وسیلة آن طعم و مزة اغذیه و مواد دیگر درک میش...
ذ
معین
ذایق
(یِ) (اِفا.) چشنده، مزه گیرنده.
ذ
معین
ذایع
(یِ) (اِفا. ص.) آشکار، فاش.
ذ
معین
ذایب
(یِ) (اِفا.) ذوب شونده، گدازان.
ذ
معین
ذخایر
(ذَ یِ) (اِ.) جِ ذخیره ؛ اندوختهها.
ذ
معین
ذاکر
(کِ) (اِفا.)۱- ذکرکننده، یادکننده.۲- آن که ذکر مصیبت سیدالشهداء و اهل...
ذ
معین
ذبیح
(ذَ) (ص.) گلو بریده، سر بریده.
ذ
معین
ذاهل
(هِ) (اِفا.) فراموش کننده.
ذ
معین
ذبول
(ذَ) (ص.)۱- پژمرده.۲- کاهیده، لاغر شده.
ذ
معین
ذاهب
(هِ) (اِفا.)۱- رونده، گذرنده.۲- کوشنده.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها