جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذبل
(~.) (مص ل.)۱- پژمردن.۲- باریک میان شدن.
ذ
معین
ذال
(اِ.) حرف نهم از الفبای عربی و حرف یازدهم از الفبای فارسی.
ذ
معین
ذبذبه
(~.) ۱- (مص ل.) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد.۲- (مص م.) جنبانیدن،...
ذ
معین
ذاخر
(اِفا.) مال اندوز، گنج نهنده.
ذ
معین
ذبحه
(ذُ حَ یا حِ) (اِ.) ورمی باشد به هر دو جانب حلقوم، درد گلو.
ذ
معین
ذاتی
(ص نسب.) منسوب به ذات، متعلق به ذات.
ذ
معین
ذبح
(ذُ بَ) (اِ.)۱- گزر دشتی، زردک صحرایی.۲- نوعی قارچ، قسمی سماورغ.۳- گی...
ذ
معین
ذات الکرسی
(تُ لْ کُ) (اِ.) خداوند کرسی، دارندة کرسی، نامِ یکی از صورتهای فلکیِ...
ذ
معین
ذبایح
(ذَ یِ) (اِ.) جِ ذبیحه ؛ سر بریدهها، بسمل کردهها.
ذ
معین
ذات الصدور
(تُ صُّ) (اِمر.)۱- افکار، اندیشهها.۲- حاجتها.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها