جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذبول
(ذَ) (ص.)۱- پژمرده.۲- کاهیده، لاغر شده.
ذ
معین
ذاهب
(هِ) (اِفا.)۱- رونده، گذرنده.۲- کوشنده.
ذ
معین
ذبل
(~.) (مص ل.)۱- پژمردن.۲- باریک میان شدن.
ذ
معین
ذال
(اِ.) حرف نهم از الفبای عربی و حرف یازدهم از الفبای فارسی.
ذ
معین
ذبذبه
(~.) ۱- (مص ل.) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد.۲- (مص م.) جنبانیدن،...
ذ
معین
ذاخر
(اِفا.) مال اندوز، گنج نهنده.
ذ
معین
ذقن
(ذَ قَ) (اِ.) زنخ، چانه. ج. اذقان.
ذ
معین
ذرخش
(ذَ رَ) (اِ.) نک آذرخش.
ذ
معین
ذق زدن
(ذِ. زَ دَ) (مص ل.) (عا.) گریه کردن و بهانه گرفتن.
ذ
معین
ذرت
(ذُ رَّ) (اِ.) گیاهی است از تیرة غلات که یک پایهاست و برگهایش پهن و...
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها