جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذب
(ذَ بّ) ۱- (مص م.) راندن، دفع کردن.۲- (اِمص.) منع، دفع.
ذ
معین
ذات البروج
(تُ لْ بُ) (اِمر.)۱- دارندة برجها، صاحب برجها.۲- در نجوم قدیم فلک ه...
ذ
معین
ذایقه
(یِ قِ) (اِ.) حسی که به وسیلة آن طعم و مزة اغذیه و مواد دیگر درک میش...
ذ
معین
ذایق
(یِ) (اِفا.) چشنده، مزه گیرنده.
ذ
معین
ذایع
(یِ) (اِفا. ص.) آشکار، فاش.
ذ
معین
ذایب
(یِ) (اِفا.) ذوب شونده، گدازان.
ذ
معین
ذلق
(ذِ لِ) (ص.) چیره زبان، تیززبان.
ذ
معین
ذره بینی
(ذَ رِّ) (ص نسب.) آن چه که جز با ذره بین نتوان دید.
ذ
معین
ذلت
(ذِ لَ) (اِمص.) خواری، زبونی.
ذ
معین
ذره بین
(~.) (اِ.) عدسی شیشهای یا بلوری، که دو سطح آن محدب است و چیزهای ریز ...
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها