جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذراریح
(ذَ) (اِ.) جِ ذراح و ذروح ؛ نوعی حشرة بالدار به رنگ آبی یا سبز. این ح...
ذ
معین
ذماء
(ذِ) ۱- (مص ل.) جنبیدن، حرکت کردن.۲- قوی تر گردیدن.۳- آشکار کردن قوت د...
ذ
معین
ذریعه
(ذَ عِ) (اِ.) وسیله، واسطه، دست آویز. ج. ذرایع.
ذ
معین
ذراری
(ذَ) (اِ.) جِ ذریه.۱- فرزندان، اولاد.۲- زنان.
ذ
معین
ذم
(ذَ مّ) (اِمص.) نکوهش، بدگویی.
ذ
معین
ذریع
(ذَ) (ص.)۱- تیزرو، سبک سیر.۲- فراخ گام.۳- فاش.۴- فراوان، بسیار.
ذ
معین
ذرات
(ذَ رّ) (اِ.) جِ ذره.
ذ
معین
ذلیلی
(ذَ) (حامص.) ذلت، خواری.
ذ
معین
ذریره
(ذَ رَ یا رِ) (اِ.)۱- داروی خشک، ذرور.۲- نوعی بوی خوش، عطر.۳- گل شیپو...
ذ
معین
ذرء
(ذَ) (مص م.) آفریدن، خلق.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها