جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رانندگی
(نَ دِ) (حامص.) عمل و شغل راننده.
ر
معین
رالی
۱- نوعی مسابقة اتومبیل - رانی با مساحت طولانی که در جادهها و با قوان...
ر
معین
راننده
(نَ دِ) (ص فا.) آن که وسایل نقلیه را میراند، شوفر.
ر
معین
راقی
(اِفا.)۱- بالا رونده، جلو رونده.۲- افسونگر.۳- تحصیل کرده.
ر
معین
رانش
(نِ) (اِمص.)۱- راندن.۲- حرکت، جابجایی.
ر
معین
راقم
(قِ) (اِفا.) نویسنده، محرر.
ر
معین
رانده
(دِ) (ص مف.) طرد شده.
ر
معین
راقد
(قِ) (ص فا.) خوابنده، خوابیده.
ر
معین
راندن
(دَ) (مص م.)۱- بیرون کردن.۲- راه انداختن چهارپا.۳- طرد کردن.
ر
معین
رافع
(فِ) (اِفا.)۱- بالابرنده، بلند کننده.۲- بردارندة قصه به شاه یا امیر، ...
«
‹
10
11
12
13
14
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها