جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رانت
(اِ.) درآمدی که از فرصتها و موقعیتهای برتر به دست آمده باشد، ثروت ح...
ر
معین
رافض
(فِ) (اِفا.) ترک کننده، رهاکننده.
ر
معین
راوچه
(وْ چِ)(اِ.) نوعی انگور، انگور پیش رس.
ر
معین
راهرو
(رُ)(ص فا.)۱- سالک.۲- مسافر، عارف.
ر
معین
راه داشتن
(تَ) (مص ل.) قطع طریق کردن، راهزنی کردن.
ر
معین
راوق
(وُ) (اِ.) نک راوَک.
ر
معین
راهداری
۱ - (حامص.) نگهبانی راه.۲- دزدی، راهزنی.۳- (اِمر.) ادارة نگهبانی و محا...
ر
معین
راه دادن
(دَ) (مص ل.) رخصت دادن.
ر
معین
راود
(وَ) (اِ.) سبزه زار، چراگاه.
ر
معین
راهدار
(ص.)۱ - نگهبان راه.۲- راهزن.۳- راه - راه، مخطط.
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها