جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
راهی
(ص نسب.)۱ - مسافر، رونده.۲- راه نشین.۳- فرستاده.
ر
معین
راهبه
(هِ بِ) (ص.) زن ترسای پارسا ج. راهبات.
ر
معین
راهگذار
(گُ) (ص فا.)۱- عابر.۲- مسافر.
ر
معین
راهبر
(بَ) (ص فا.) آن که کسی را در راهی هدایت کند، هادی، دلیل، راهنما.
ر
معین
راهگان
(ص مر.) رایگان.
ر
معین
راهب
(هِ) (اِ.) عابد مسیحی، پارسا و گوشه نشین. جِ رهبان، راهبین.
ر
معین
راهوی
(هُ) (اِ.) یکی از آهنگهای موسیقی قدیم.
ر
معین
راه گیر
(ص فا.) = راه گیرنده:۱- راه رو، مسافر.۲- راهزن، قاطع طریق.
ر
معین
راهواره
(رِ) (اِمر.) سوغات سفر، ره آورد.
ر
معین
راه گستر
(گُ تَ) (ص فا.) تندرو، راهوار.
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها