جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
راه وبیراه
(هُ)۱- (اِ.) راههای اصلی و فرعی.۲- (ق.) گاه و بیگاه، در هر فرصت.
ر
معین
راپرتچی
(~.) (اِفا.)۱- گزارش گر.۲- خبرچین، جاسوس.
ر
معین
راهنمایی
(~.) (حامص.) عمل راهنما، هدایت، راهبری. ؛ ادارة ~ و رانندگی ادارها...
ر
معین
راه و چاه
(هُ) (اِمر.) روش، طریقه.
ر
معین
راپرت
(پُ) (اِ.) گزارش، سخن چینی.
ر
معین
راهنما
(نَ) (ص فا.)۱- پیشوا، هادی.۲- بلد، بلد راه، کسی که مسیر را میداند.
ر
معین
راه و رسم
(هُ رَ) (اِمر.) شیوه، روش، طریق.
ر
معین
راویه
(یَ یا یِ) (اِ.)۱- مشک بزرگی که در آن آب را حمل و نقل کنند.۲- چارپای...
ر
معین
راهنامه
(مِ) (اِمر.)۱- نقشة راه.۲- سفرنامه.
ر
معین
راه نشین
(نِ) (ص فا.)۱- گدای سر راه.۲- غریب، بی کس.
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها