جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
راک
(اِ.) رشتة سوزن، نخ.
ر
معین
رباط
(رِ) (اِ.)۱- رشته، بند.۲- زردپی.۳- کاروانسرا.۴- جایی که برای فقرا یا ...
ر
معین
رایزن
(زَ) (ص فا.)۱- مشاور.۲- آن که در سفارت خانة دولتی در امور (فرهنگی، تج...
ر
معین
راژ
(اِ.) تودة غلة پاک شده و از کاه برآمده.
ر
معین
رباخوار
(رِ. خا) (ص فا.) نزول خور، آن که ربا خورد.
ر
معین
راید
(یِ) (اِفا.)۱- پیشرو.۲- جوینده.۳- جاسوس.۴- کسی که او را برای یافتن جا...
ر
معین
رباح
(~.) (اِ.) جِ ربح ؛ سودها.
ر
معین
رایحه
(یِ حِ) (اِ.) بوی، بوی خوش.
ر
معین
رباب
(رَ یا رُ) (اِ.) از آلات موسیقی زهی، مانند طنبور که با دست یا آرشه نو...
ر
معین
رایح
(یِ) (اِفا.)۱- بو دهنده.۲- بو کننده.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها