جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رادیوتراپی
(~. تِ) (اِمر.) درمان بیماری با استفاده از پرتوهای نافذ مانند پرتوهای...
ر
معین
راش
(اِ.)۱- تودة غلة پاک شده.۲- انبار غله.۳- نام درختی جنگلی که چوب بسیار ...
ر
معین
رازک
(زَ) (اِ.) گیاهی است از تیرة گزنهها از دستة شاهدانهها. نباتی است دو ...
ر
معین
رادیواکتیو
(~. اَ) (اِمر.) جسمی که دارای تشعشعات اتمی (آلفا، بتا، گاما) باشد، پر...
ر
معین
راسو
(اِ.) موش خرما؛ حیوانی است پستاندار و گوشت خوار با پوزة باریک و موهای ...
ر
معین
رازقیه
(زِ یِ) (اِ.)۱- جامه کتانی سفید.۲- باده، می، شراب.
ر
معین
رانش
(نِ) (اِمص.)۱- راندن.۲- حرکت، جابجایی.
ر
معین
راقم
(قِ) (اِفا.) نویسنده، محرر.
ر
معین
رانده
(دِ) (ص مف.) طرد شده.
ر
معین
راقد
(قِ) (ص فا.) خوابنده، خوابیده.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها