جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سه تار
(~.) (اِمر.) سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن ن...
س
معین
سه گان
(~.) (ق مر.) سه بار، سه مرتبه، سه دفعه.
س
معین
سه تا
(~.) (اِمر.) = ستا. ستار. ستاره: طنبوری است که سه تار به آن بسته باشند...
س
معین
سه چرخه
(~. چَ خِ) (اِمر.) وسیلة نقلیة بچه گانه با دو چرخ در عقب و یک چرخ فرما...
س
معین
سه ایوان دماغ
(س. اِ نِ دِ) (اِمر.) محل فکر، محل خیال و محل حفظ ؛ سه غرفة دماغ، سه غ...
س
معین
سه پلشت
(~. پِ لِ) (اِمر.)۱- حالتی در قاب بازی که گودی همة قابها به سوی بالا ...
س
معین
سه اسبه
(س. اَ بِ) (ق مر.) شتابان، تند.
س
معین
سه پری
(~. پَ) (اِ. ص.)۱- تیری که سه پر مرغ داشته باشد.۲- مجازاً: تیزرو.
س
معین
سه
(س) (اِ.) عددی بین دو و چهار، دو بعلاوة یک. ثلاث. ؛ ~ به سی دادن کن...
س
معین
سه پرک
(~. پَ رَ) (اِمر.) = سه پره: خطی چند که قماربازان به جهت قماربازی بر ز...
«
‹
110
111
112
113
114
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها