جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سها
(سُ) (اِ.) ستارهای کوچک و کم نور در صورت فلکی دب اکبر در انتهای ملاق...
س
معین
سه خوان
(~. خا) (ص فا.) قایل به تثلیت، مسیحی.
س
معین
سه گوهر
(~. گَ هَ) (اِمر.) کنایه از: موالید ثلاثه: جماد، نبات و حیوان.
س
معین
سه تیغه
(~. غِ) (ص نسب.) مجازاً ویژگی صورتی که ریش آن از ته تراشیده شده و کامل...
س
معین
سه گاه
(~.) (اِمر.) یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که حزن آور است و از فراق ...
س
معین
سه تار
(~.) (اِمر.) سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن ن...
س
معین
سه گان
(~.) (ق مر.) سه بار، سه مرتبه، سه دفعه.
س
معین
سه تا
(~.) (اِمر.) = ستا. ستار. ستاره: طنبوری است که سه تار به آن بسته باشند...
س
معین
سه چرخه
(~. چَ خِ) (اِمر.) وسیلة نقلیة بچه گانه با دو چرخ در عقب و یک چرخ فرما...
س
معین
سه ایوان دماغ
(س. اِ نِ دِ) (اِمر.) محل فکر، محل خیال و محل حفظ ؛ سه غرفة دماغ، سه غ...
«
‹
110
111
112
113
114
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها